- تاریخ کردن (مُ بَ / بِ رَ / رِ)
توریخ. (تاج المصادر بیهقی) (دهار)
معنی تاریخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ وَ لَ)
لغت نامه دهخدا
کدر کردن. تاریک کردن. تار کردن. تیره کردن:
بوی بد مر دیده را تاری کند
بوی یوسف دیده را یاری کند.
مولوی.
رجوع به تاریک کردن شود
بوی بد مر دیده را تاری کند
بوی یوسف دیده را یاری کند.
مولوی.
رجوع به تاریک کردن شود
(مُ عَ / عِ فَ/ فِ)
لغت نامه دهخدا
تیره کردن. تار کردن: اغطاش، تاریک کردن شب را. (منتهی الارب) :
گفت اگر در کمند من افتی
پیش چشمت جهان کنم تاریک.
سعدی.
رجوع به تاری کردن شود
گفت اگر در کمند من افتی
پیش چشمت جهان کنم تاریک.
سعدی.
رجوع به تاری کردن شود
تار کردن، تیره کردن، ظلمانی کردن
متضاد: روشن کردن، مبهم ساختن، بغرنج کردن، پیچیده کردن
متضاد: روشن کردن، مبهم ساختن، بغرنج کردن، پیچیده کردن
